خانه
نماز جمعه
رویدادها
احکام و استفتائات
تفسیر
تفسیر قرآن
تفسیر روزانه قرآن
تفسیر قرآن ویژه خواهران
تفسیر نهج البلاغه
داستان های کودکان و نوجوانان
مقالات
قرآن
عترت
گوناگون
حکایت ها
فرهنگی
اجتماعی
خدمات مسجد
سایر
کتب اعتقادی
سایر کتب
خانه
نماز جمعه
رویدادها
احکام و استفتائات
تفسیر
تفسیر قرآن
تفسیر روزانه قرآن
تفسیر قرآن ویژه خواهران
تفسیر نهج البلاغه
داستان های کودکان و نوجوانان
مقالات
قرآن
عترت
گوناگون
حکایت ها
فرهنگی
اجتماعی
خدمات مسجد
سایر
کتب اعتقادی
سایر کتب
داستان رضا به رضای خدا بودن
داستان رضا به رضای خدا بودن
داستان رضا به رضای خدا بودن
ویژه کودکان و نوجوانان
یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :
آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم .
Share:
Tags:
انتخاب امتیاز ...
✰
✰✰
✰✰✰
✰✰✰✰
✰✰✰✰✰
لطفا نظر خود را بنویسید