معارفی از جزء ششم قرآن کریم

معارفی از جزء ششم قرآن کریم

معارفی از جزء ششم قرآن کریم

  • قرآن
بسم الله الرحمن الرحيم
معارفی از جزء ششم قرآن کریم
خطری که بیش از ترک عبادت آخرت انسان را تهدید می کند
 
وَ مَن یَسْتَنکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ یَسْتَکْبرِ فَسَیَحْشرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعًا(172) فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُواْ وَ اسْتَکْبرَواْ فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ... (173)
قرآن کریم می فرماید: کسانى که از عبادت و بندگى پروردگار امتناع ورزند و این امتناع از تکبر و خودبینى آنها سرچشمه بگیرد، خداوند همه آنها را در روز رستاخیز حاضر خواهد ساخت و به هر کدام کیفر مناسب خواهد داد. در آن روز به آنها که داراى ایمان و عمل صالح بوده‏اند پاداششان را به طور کامل خواهد داد و از فضل و رحمت خود بر آن خواهد افزود؛ ولی کسانی را که از بندگى خدا امتناع ورزیدند و راه تکبر را پیش گرفتند به عذاب دردناکى گرفتار خواهد کرد.(1)
استنکاف یعنى امتناع و انزجار از چیزى. این حالت در مورد عبادت و بندگى خدا، گاهى ریشه در جهل و نادانى دارد و گاهى به خاطر تکبر و خودبینى و سرکشى است.
علامه طباطبایی(ره) می فرماید: استنکاف به تنهایى باعث سخط الهى نمى‏شود، زیرا استنکاف دو جور ممکن است باشد، یکى از نادانى و استضعاف و دیگرى از استکبار، آن استنکافى باعث خشم و غضب الهى مى‏شود که برخاسته از روح استکبار باشد.(2(
قانون قرآن این است: اگر کسى نسبت به آنچه که باید ایمان بیاورد، کفر بورزد و راه مؤمنان را رها کرده و در راه کافران قرار گیرد، اعمال او بر باد می رود و در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود
کفر، تمام اعمال و عبادات گذشته انسان را نابود می کند
وَ مَن یَکْفُرْ بِالْایمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فىِ الاَخِرَةِ مِنَ الخْاسِرِینَ(5- مائده(
قانون قرآن این است: اگر کسى نسبت به آنچه که باید ایمان بیاورد، کفر بورزد و راه مؤمنان را رها کرده و در راه کافران قرار گیرد، اعمال او بر باد می رود و در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود.
«کفر به ایمان» یعنی آدمى به آنچه که مى‏داند حق است عمل نکند؛ مانند اینکه می داند اسلام حق است ولی مشرکین را دوست بدارد و با آنان اختلاط کند و نیز مانند کسی که می داند نماز و روزه و زکات و حج، جزء دین و از ارکان آنند ولی با این حال آنها را ترک کرده و به آنها عمل نکند.(3)
فرق بین کافر و فاسق
نکته دیگر اینکه «کفر به ایمان» در مورد کسى صادق است که همواره عمل به مقتضاى ایمان خود را ترک کند و همیشه و به طور دائم بر خلاف علم خود عمل نماید از این رو کسى که در زندگیش گاهی حق را مى‏پوشاند و بر خلاف علم و ایمانش عمل مى‏کند به چنین کسى نمى‏گویند به ایمانش کفر ورزیده؛ بلکه مى‏گویند او مرتکب فسقى شده است.(4)
در هیچ شرایطی ظلم نکنید
یَأَ ایهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلَّهِ شهُدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىَ أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (8- مائده(
این آیه می گوید: اى اهل ایمان! براى خدا قیام کنید و شهادت عادلانه دهید. دشمنى گروهى نباید سبب شود که عدالت را رعایت ننمایید. عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا داشته باشید زیرا که خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است.
"شنئان" به معنای بغض و کینه ایست که همراه فاصله گرفتن باشد.(5) آیه مورد بحث در مورد شهادت دادن به ناحق علیه کسى است که در آن، شاهد به دلیل بغضى که نسبت به مشهود علیه دارد سعی می کند تا با ضایع کردن حق او، انتقام خود را از او بگیرد.
آیه در صدد آن است که مومنین را از چنین ظلمی در شهادت باز دارد ظلمی که ممکن است در اثر وجود سابقه دشمنی بین آنها در شهادت صورت پذیرد. از این رو شهادت را مقید به قسط کرد و فرمود: باید که شهادت شما به قسط و به حق باشد و در شهادت دادن کینه ها و غرضهاى شخصى را دخالت ندهید.(6) آنگاه به دلیل اهمیت موضوع بار دیگر روى مساله عدالت تکیه کرده و مى‏فرماید: عدالت بورزید که به پرهیزگارى نزدیکتر است و از آنجا که عدالت مهمترین رکن تقوا و پرهیزگارى است به عنوان تاکید اضافه مى‏کند: از خدا پروا داشته باشد؛ زیرا خداوند از تمام اعمال شما آگاه است.(7)
حکم محارب در قرآن
إِنَّمَا جَزَؤُاْ الَّذِینَ یحُارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذَالِکَ لَهُمْ خِزْىٌ فىِ الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فىِ الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(33)
این آیه، جزاى افراد متجاوزى را که اسلحه به روى مسلمانان مى‏کشند و با تهدید به مرگ و حتى کشتن، اموالشان را به غارت مى‏برند با شدت هر چه تمامتر بیان مى‏کند و مى‏گوید: کیفر کسانى که با خدا و پیامبر(ص) به جنگ بر مى‏خیزند و در روى زمین دست به فساد مى‏زنند این است که یکى از این چهار مجازات در مورد آنها اجراء شود: نخست اینکه کشته شوند؛ دیگر اینکه به دار آویخته شوند؛ سوم اینکه دست و پاى آنها به طور مخالف (دست راست با پاى چپ) بریده شود و چهارم اینکه از سرزمینى که در آن زندگى می کنند تبعید شوند. مگر کسانى که پیش از دسترسى به آنها توبه و بازگشت کنند که مشمول عفو خداوند خواهند شد.(8)
چند نکته:
1. منظور از «محارب» کسى است که با تهدید اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند؛ اعم از اینکه به صورت دزدان سرگردنه‏ در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر؛ مانند افراد چاقوکشى که حمله به جان و مال و نوامیس مردم مى‏کنند.
2. منظور از قطع دست و پا، همان مقدارى است که در مورد سرقت بیان گردیده؛ یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مى‏باشد.
3. مجازاتهاى چهارگانه فوق، متناسب با چگونگى جرم و جنایتى است که انجام گرفته و به تشخیص دادگاه عدل اسلامی در مورد محارب اعمال می شود.
4. ناگفته پیدا است شدت عمل فوق العاده‏اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده براى حفظ خونهاى بى‏گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر و زورمند و جانى و چاقوکش و آدمکش به جان و مال و نوامیس مردم بى‏گناه است‏.
5. از جمله پایانی آیه استفاده مى‏شود که حتى اجراى حدود و مجازاتهاى اسلامى مانع از کیفرهاى آخرت نخواهد شد.(9(
آیه ای که اصل توسل را ثابت می کند
یَأَ ایُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(35(
در این آیه روى سخن به افراد با ایمان است و به آنها سه دستور براى رستگار شدن داده شده: نخست مى‏گوید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید: تقوا و پرهیزگارى پیشه کنید. سپس دستور مى‏دهد که وسیله‏اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید و سرانجام دستور به جهاد در راه خدا مى‏دهد.
موضوع مهمى که در این آیه وجود دارد دستورى است که در باره انتخاب «وسیله» در این آیه به افراد با ایمان داده شده است. «وسیله» در اصل به معنى تقرب جستن و یا چیزى است که باعث تقرب به دیگرى از روى علاقه و رغبت مى‏شود. بنابراین وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار ‏شود را شامل مى‏گردد(10) و اختصاص آن به جهاد و روزه و چند کار خاص که از سوی برخی فرقه های اسلامی مطرح می شود ادعایی است بی دلیل.
نکته دیگر اینکه این آیه، اصل توسل را به عنوان یکی از آموزه های حقیقی و دستورات جدی قرآن ثابت می کند؛ اما اینکه مصادیق توسل چیست و با چه اموری می توان به خدا نزدیک شد مطلبی است که در آیه وجود ندارد و باید به کمک ادله دیگر تک تک آنها را ثابت کرد؛ مانند آنچه که امیرالمومنین (ع) در خطبه 110 نهج البلاغه می فرماید.
مشکل کسانی که شعائر دینی را به تمسخر می گیرند بی عقلی آنهاست
وَ إِذَا نَادَیْتُمْ إِلىَ الصَّلَوةِ اتخَّذُوهَا هُزُوًا وَ لَعِبًا ذَالِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ(58- مائده(
منظور از «نادیتم؛ ندا می کنید» اذانى است که در اسلام قبل از هر نماز واجب یومیه تشریع شده است‏.(11) آیه می فرماید: هنگامى که شما مسلمانان را به سوى نماز دعوت مى‏کنید، آن را به باد استهزاء و بازى مى‏گیرند. سپس علت عمل آنها را چنین بیان مى‏کند: این به دلیل آن است که‏ آنها جمعیت نادانى مى‏باشند و از درک حقایق بدورند؛ زیرا نمى‏توانند به این اعمال دینى و عبادتهایى که عبادت حقیقى اند به دیده تحقیق بنگرند و فواید آن را که همانا نزدیکى به خداى تعالى و تحصیل سعادت دنیا و آخرت است درک کنند.(12(
تنها راه نجات اهل کتاب
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَکَفَّرْنَا عَنهْمْ سَیِّاتهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ(65- مائده(
قرآن می گوید: اگر اهل کتاب که اسلام را نپذیرفته اند، ایمان بیاورند و به مانند سایر مسلمانان عقاید آخرین شریعت الهی را پذیرفته و باور کنند و سپس بر اساس آن باورها به دستورات آن نیز عمل کنند مورد عنایت الهی قرار گرفته و با ورود به بهشت، رستگار خواهند شد.(13(
مراد از تقوا بعد از ایمان که در آیه آمده است، پرهیز از محرمات الهى و گناهان کبیره است‏ و منظور از سیئات، گناهان صغیره است که خدا وعده گذشت از آنها را به شرط ترک کبائر داده است.(14(
پی نوشت ها:
(1) نمونه ج4 ص232
(2) المیزان ج5 ص151
(3) المیزان ج5 ص206
(4) همان ص206-207
(5) هو البغض مع الکراهة و التجنّب. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6 ص125
(6) ر.ک: المیزان ج5 ص237
(7) تفسیر نمونه ج4 ص300
(8) آیه 34 سوره مائده (آیه بعدی)
(9) ر.ک به نمونه ج4 ص359-362
(10)نمونه ج4 ص364
(11)المیزان ج6ص28
(12)همان
(13)ر.ک به مجمع البیان ج3 ص343
(14)المیزان ج6 ص37
 

انتهای پیام
Share:
Tags: