8. تبليغات استعمارى
زنان، توان اثرگذارى بالايى دارند و استعمارگران نيز از اين نکته، بيشترين بهرهبردارى را مىکنند. اقبال لاهورى، درباره آگاه شدن زنان از فريبهاى تبليغاتى استعمار گفته است:
اى زافسون فرنگى بىخبر
فتنهها در آستين او نگر
از فريب او اگر خواهى امان
اشترانش را ز حوض خود بران
استعمار، براى رواج فرهنگ برهنگى، از راهکارهاى گوناگونى بهره مىبرد که در اين ميان، زن مسلمان بايد با هشيارى کامل، خود را از دام صيادان عفاف به دور دارد.
عدهاى از زنان فريبخورده، در راه ترويج مدهاى مبتذل در جامعه اسلامى، به مهره بىمزد و مواجب استعمار تبديل شدهاند. اينان در حقيقت، سربازان تهاجم فرهنگى غرب اند که مشکلات گوناگونى مانند: نابسامانى روحى و خانوادگى، پاىبند نبودن به ارزشهاى دينى و فقر و نادارى، آنان را به اين روز انداخته است.
9. وسوسههاى شيطانى
شيطان با همه ارزشهاى الهى مخالف است و از گسترش گناهان و زشتىها استقبال مىکند و در اين راه، از هر ابزارى بهره مىگيرد. شيطان با بررسى روحيه افراد، باورهاى انحرافىاش را به شيوههاى گوناگون عقيدتى، اخلاقى، سياسى، اقتصادى يا اجتماعى، به آنان القا مىکند. بايد دانست گناهان کليدى، نزد شيطان، اولويت دارند؛ زيرا اين نوع زشتىها سبب اشاعه گناهان مىگردد. شيطان از يک طرف دريافته است که صَلاح و فساد زن در صلاح و فساد اجتماع نقش چشمگيرى دارد و از طرف ديگر، مىداند که زنان به خودنمايى نزد ديگران علاقهمندند و اين خودنمايى هم در اشاعه گناهان، نقش کليدى دارد. شيطان چنان در اين مأموريت خود موفق عمل کرده است که برخى زنان باور کردهاند چنين معصيتهاى آشکارى، شاخص روشنفکرى و نشانه پيشرفت است. هر کسى با کمي تأمل و درنگ، به سرعت درمىيابد که هوسرانى نه تنها نشانه روشنفکرى و متمدن بودن نيست، بلکه قلب را تاريک و عقل را ضعيف مىسازد و جز از وسوسههاى شيطان و نفس اماره برنمىخيزد. بىحجابى، نتيجه متمدن بودن نيست، بلکه در غرايز جنسى و ضعف باورهاى دينى ريشه دارد.
10. سرزنش ديگران
يکى از ريشههاى بىحجابى، سرزنش همکلاسىها، دوستان و آشنايان و گاهى هم اعضاى خانواده است. بسيارى از بانوان با برخوردارى از سلامت نفس، مىخواهند حجابي دينى و کامل داشته باشند، ولى راهزنان پوشش به آنها شبيخون مىزنند و زبان به سرزنش مىگشايند که چرا خود را محصور کرده اي و آزادي را از خور سلب نموده اي. گاهى هم اين سرزنشها از سوى مردان است که براى رسيدن به لذتهاى نامشروع خود چنين مىکنند.
11. مدگرايى
انسان مدگرا مىکوشد، همواره از تازههاى لباس و آرايش آگاه شود و به هر قيمتى از آنها بهره گيرد. مدگرايى کورکورانه، نتيجه غلبه شهوت و تنوعطلبى افراطى بر روح انسان است. شهوت لباس، زنان و دختران و افراد مدگرا را به اسارت مدسازان درآورده است. مدسازان پشتپرده که با بهرهگيرى از پژوهشهاى گسترده روانشناسى به طراحى مدهاى جديد مىپردازند، با طرح مدلهاى تحريکآميز کفش، لباس و آرايش زنان، مقلدان بىاراده را اغفال مىکنند.
يکى ديگر از ريشههاى خودنمايى و بىحجابى، تقليد ناموجه از زنان و دخترانى است که بنا به دلايلى، از تقواى پوششى دور ماندهاند. دليل چنين تقليدى را بايد در ناآگاهى، سادهلوحى، همرنگى با دوستان، چشم و همچشمى، فريبخوردن و امثال آنها جستوجو کرد. چنين افرادى، بدون کمترين تفکر، عاقبتانديشى و بررسى ماهيت پىآمد حکم شرعى رفتار خود، از ديگران تقليد مىکنند. اگر آدمى، براساس مصالح واقعبينانه و منافع همه جانبه خود تصميم بگيرد، در چنين گردابى نخواهد افتاد.9
12. ضعف غيرت
سست غيرتى سرپرست خانواده در گرايش به بىحجابى و سستى حيا و عفت زنان و دختران نقش بسزايى دارد. اين روحيه منفى گاهى سبب مىگردد وى با برخى توجيههاى نفسانى، بر بىحجابى و جلوهگرى ناموس خود اصرار ورزد و چه بسا به آنجا رسد که به نمايش زيبايىها و لباسهاى فاخر و زينتهاى گرانبهاى او بر ديگران فخر کند. برخوردهاى چنين کسى با ادعاى انسانيت و مردانگى او در تضاد است.
13. عدم نظارت سياستگذاران فرهنگى
يکى از وظيفههاى مهم مسئولان فرهنگى کشور، نظارت بر مؤسسههاى توليد پوشاک است که بسيارى از آنها به مراکز مدسازى و دوخت لباسهاى مبتذل تبديل شدهاند. اين مراکز، آزادانه و به دور از هرگونه نظارتى، لباسهاى غيرمعمول و غيرشرعى توليد مىکنند و حتى لباسهاى کودکان و نوجوانان نيز از مدسازى اينان در امان نمانده است.
نظارت بر فرآوردههاى فرهنگى، از توليد و نمايش فيلم و تبديل رفتار بازيگران از تبديل شدن تلويزيون و سينماى کشور به صحنه ترويج مدهاى غربى جلوگيرى مىکند. به اين نکته هم بايد اشاره کرد که براساس قوانين جمهورى اسلامى، خانمهايى که حجاب شرعى را رعايت نمىکنند، متخلف اند و کيفر خاصى براى اين وضعيت در نظر گرفته شده است. با اين حال، از تصويب صريح، جامع و متقن قوانين پوشش دينى که از ضروريات دين اسلام به شمار مىرود، خبرى نيست و خلأ آن بيش از پيش احساس مىشود. دستگاههاى اجرايى نيز در برخورد با پوششهاى غيراسلامى و طراحى مد، سردرگم هستند و بيشتر اوقات، با بىاعتنايى از کنار اين مسئله مىگذرند.
14. خانواده سهلانگار
خانوادههايى که از آموزههاى دينى فاصله مىگيرند، در برزخ ميان عمل به آموزههاى دين يا تن دادن به خواستههاى نفسانى خود قرار مىگيرند. عقايد آنها رنگ مذهبى دارد، ولى حقيقت دينى ندارد؛ زيرا دين را در محدودهاى مىپذيرند که با باورهاى غيردينى آنها تضاد نداشته باشد. دين، لقلقه زبان اينان است و در صورت روبهرو شدن با کمترين سختى يا تضاد آموزههاى دين با تمايلاتشان، به راحتى از دين چشمپوشى مىکنند. فرزندان چنين خانوادههايى به فرهنگ تسامح در برابر دين خو مىگيرند و به تدريج به سوى بىحجابى گام برمىدارند.
15. ضعف حيا
پوشش و حيا، تفکيک ناپذيرند. تا جلوهاى از حيا در زنى وجود نداشته باشد، پوشش را هم با جديت مراعات نخواهد کرد. زنان باحيا کسانى هستند که از نمايش بدن، موى سر و زينتهاى خود شرم دارند. پيامبر اکرمصلى الله عليه وآله وسلم، فرموده است: «خدا، حيا و پوشيدگى بندگانش را دوست دارد.»10 بىحيايى زنان و دختران جوان، بيشتر در همنشينى با دوستان بىحيا، تماشاى فيلمهاى مبتذل، بىتوجهى به ارزش والاى عفت و حيا، ضدارزش ندانستن بىشرمى، فرهنگ نامناسب خانوادگى و بىقيد و بندى پدر و مادر ريشه دارد.
مسائل اخلاقى و تربيتى، از ظرافت خاصى برخوردار است و از پايينترين دوره سنى شکل مىگيرند. اشتباه است که به مسائل تربيتى مربوط به شرم و حياى دختران، تا نه سالگى توجه نشود. آنگاه با فرارسيدن زمان تکليف از آنها خواسته شود تا يکباره در درون خود انقلاب برپا کنند. امور تربيتى، حقايقى هستند که بايد بهتدريج شکل گيرند. حجاب نيز يک فرهنگ است و بايد به تدريج و در گذر زمان، در روح و جان آدمى نهادينه شود. صفت ارزشمند حيا، ارزشى بزرگ به زن مىبخشد و بىحيايى، او را از مقام انسانيت به زير خواهد کشيد.
پي نوشت ها:
1. محمد محمدى رىشهرى، ميزان الحکمه، ج 2، ح 4544.
2. کتاب مقدس انجيل، نامه اول پولس به تيموئوس، باب دوم، آيه 9.
3. من لا يحضر الفقيه، ج 3، ص 506.
4. محمد بن يعقوب کلينى، اصول کافى، ج 1، ص 444.
5. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 29، ص 173.
6. همان، ج 43، ص 138.
7. ميزان الحکمه، ج 2، ص 563.
8. همان، ص 564.
9. محمدرضا اکبرى، تحليل نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، ص146-190.
10. مستدرک الوسايل، ج 7، ص 463.
انتهای پیام