بايست هاى پوشش و عوامل بدحجابى (1)

بايست هاى پوشش و عوامل بدحجابى (1)

بايست هاى پوشش و عوامل بدحجابى (1)

  • فرهنگی ، اعتقادی

انسان در پناه محافظ، احساس آرامش مى‏کند. پوشش اسلامى نيز نگهبان زن است و به او امنيت و آرامش مى‏بخشد. پس هر چه اين پوشش کامل‏تر شود، درصد امنيت و حفاظت زنان بالاتر مى‏رود. زحمت حجاب، حق بيمه‏اى است که زن براى تأمين سلامت خود مى‏پردازد؛ زيرا حجاب، مانع جريان يافتن هواى نفس و نگاه‏هاى آلوده و فسادآميز، به حريم پاک زنان مى‏شود. پوشش، سدّى بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است. جايگاه والاى زن، مى‏طلبد که اين گوهر آفرينش، در صدف حجاب قرار گيرد تا ارزش‏هاى انسانى‏اش در امان بماند. فلسفه  نگهبانى براي هر چيز ارزش آنهاست و هر قدر اين ارزش بالاتر باشد، به همان نسبت براي نگه داري از آن بيشتر تلاش مي شود.
پوشيدگى زن، نماد پرهيزگارى اوست. وقتى زن تقواى جنسى را رعايت کند و خود را بپوشاند، وعده‏هاى الهى که براى پرهيزگاران داده شده است، درباره او نيز محقق مى‏شود. در واقع، چيرگى بر هواهاى نفسانى و چشم‏پوشى از لذت‏هاى حرام، به انسان هيبت و وقار مى‏بخشد. به صورت ناخودآگاه، برخورد مردان با زنانى که پوشش ناقصى دارند، برخوردى شهوانى و ابزارى است، ولى برخوردشان با زنان پوشيده و با حجاب، برخوردى همراه با احترام و تکريم قلبى است.
نوع پوشش زن، معرّف شخصيت عفيف يا هوس‏انگيز اوست که موضع‏گيرى مرد را در برابر او مشخص مى‏کند. تا وقتى بانوان، خود را از ديد چشم‏هاى حريص مردان مى‏پوشانند، درياى نفس آنها آرام است، ولى وقتى به جلوه‏گرى دست مى‏زنند، تلاطم روحى و نابسامانى روانى را براى مردان فراهم مى‏آورند.

پرهيز از تحريک مردان

خداوند در آيه‏اى از قرآن مجيد، حکم و حکمت حجاب را چنين بيان مى‏کند:
يا اَيُّها النَّبِىُّ قُلِ لأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنين عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ ذلکَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ و کانَ اللَّهُ غَفوراً رحيماً. (احزاب:59)
اى پيامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که روسرى‏هاى بلند خود را بر خويش فروافکنند که اين کار براى اينکه آنها (به عفت) شناخته شوند تا از تعريض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند، بسيار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
حفظ پاک‏دامنى، منحصر به پوشش نيست، بلکه زن بايد از هر گونه رفتارى که سبب تحريک و طمع‏ورزى هوس‏رانان مى‏شود، به شدت بپرهيزد. براى نمونه، خداوند حتى نرمش در سخن گفتن را که سبب تحريک و گناه است، نفى مى‏کند. همچنين خداوند در قرآن، «تبرّج»؛ يعنى آرايش براى خودنمايى را نکوهيده و آن را به جامعه جاهلى نسبت داده و فرموده است:
«و لا تَبرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِليَّه الاُولى. (احزاب: 33)
و خود را همانند زينت‏نمايى روزگار جاهليت پيشين، زينت‏نمايى نکنيد.»
در حقيقت، آنچه مردان را تهييج مى‏کند، سه چيز است: زيبايى، زيور و حرکت‏هاى اغوا کننده که در قرآن مجيد، به تبرّج تعبير شده است. رفتار زن مى‏تواند وسيله اغوا و تهييج مرد شود؛ يعنى اگر زيبايى و زيور زنى ديده شود، ولى رفتار او معقول و متين باشد، مرد اغوا نمى‏شود، مگر به ندرت. به همين دليل، نرم سخن گفتن زن، گاهى از بى‏حجابى هم اغواکننده‏تر است. امروزه بعضى لباس‏ها که مد روز نيز هستند، حجم و انحناى بدن را چنان نمايان مى‏کنند که اغواى اين پوشيدگى گاهى از برهنگى نيز بيشتر است
.

تأثير حيا، بر پوشش بانوان

امام على‏عليه السلام حيا را زيباترين لباس دنيا مى‏داند و مى‏فرمايد: «أَحْسَنُ مَلابِس الدُّنيا الحَياءُ؛ حيا، زيباترين جامه دنياست.»1 خداوند در قرآن مجيد، هنگام بازگويى داستان دختران شعيب و حضرت موسى، ‏عليهم السلام، مى‏فرمايد: «جائت اِحْداهُما تَمْشى على اسْتِحياءٍ؛ يکى از آن دو دختر در حالى که باحيا راه مى‏رفت، آمد».(قصص:25)
در ديگر اديان نيز بر حيا تأکيد شده است: در انجيل، کتاب مقدس مسيحيان، آمده است: «و زنان نيز به لباس مزين به حيا و پرهيز، خود را بيارايند.»2 آرى زينت‏يابى به زيور حيا، نوعى آراستگى به صفات الهى است؛ زيرا يکى از صفات کمالى خداوند، حياست، چنان که امام محمدباقرعليه السلام مى‏فرمايد:
« فانّ اللَّه عزّوجلّ کريمٌ يَسْتَحيى و يُحِبُّ اَهْلَ الحياء.3
خداوند صاحب عزت و جلال، کريمى است که حيا مى‏کند و اهل حيا را دوست دارد.»
همچنين نبى مکرم اسلام، ‏صلى الله عليه وآله، نيز آراسته به ويژگى حيا بود، چنان که امام صادق،‏عليه السلام، مى‏فرمايد: «شَيْمَتُهُ الحياءُ؛ اخلاق و عادت او حيا بود.»4 حضرت على‏عليه السلام نيز فردى حيا پيشه بود. درباره ايشان آمده است: «و کان علىٌ‏عليه السلام کثيرُ الحياء؛ على، بسيار باحيا بود.»5 درباره حديث ازدواج حضرت فاطمه،‏ عليها السلام هم مى‏گويند:
«فَلَمَّا اَصْبَحَ دَعاها فَجاءَتْ خِرْقَه مِنَ الحياءِ.»6
چون صبح شد، (پيامبرصلى الله عليه وآله) فاطمه‏عليها السلام را خواند و او با حيايى آشکار (نزد پدر) آمد.
رفتار حضرت فاطمه‏عليها السلام، الگو و معيار بسيار روشنى براى همه بشر، به ويژه دختران جوان و مسلمان است تا زندگى سعادتمندى داشته باشند. در حقيقت، دختران جوان، باحيا و عفاف خود، گامى مؤثر براى بالا بردن شخصيت و ارزش خود و حفظ موقعيت خويش در برابر مردان خواهند برداشت.
حيا، مانع افتادن انسان در دام انحراف جنسى و ضامن پاکدامنى اوست. حيا، يکى از بهترين نيروهاى کنترل کننده درونى است. حيا، سبب سلامت روانى است. اگر به اين نداى درونى که نشانه هماهنگى با طبيعت انسانى است، پاسخ داده نشود، تعادل انسان از ميان مى‏رود. همان گونه که پاسخ ندادن به غريزه گرسنگى و تشنگى، انسان را به سختى مى‏اندازد، پاسخ ندادن به غريزه حيا نيز روابط انسان را مختل مى‏سازد. همچنين در پرتو حيا، شخصيت آدمى در امان مى‏ماند. حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «مَنْ کَساهُ الْحياءُ ثَوْبَهُ خَفِىَ عَلَى النّاسِ عَيْبُهُ؛ هر کس جامه حيا را بر خود بپوشاند، عيبش از مردم پوشيده مى‏ماند.»7 البته ميان ادب و حيا نيز رابطه محکمى وجود دارد و بسيارى از رفتارهاى مؤدبانه، نمونه‏اى از رفتار حيامدارانه است. در بسيارى از موارد، سبب پاى‏بندى افراد به ادب، وجود روحيه حيا در آنهاست. انسانى که حيا دارد، از انجام دادن کارهاى ناپسند خجالت مى‏کشد، در حالى که اگر شرم نمى‏کرد، ممکن بود آنها را انجام دهد. از اين رو، حيا، در آراسته شدن انسان به ادب نيز نقش به‏سزايى دارد. پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد:
آن چه از حيا ريشه مى‏گيرد، عبارت است از: نرمش؛ مهربانى؛ در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان؛ سلامت؛ دورى کردن از بدى؛ خوش‏رويى؛ گذشت و بخشندگى و پيروزى و خوش نامى ميان مردم. اين ها فايده‏هايى است که خردمند، از حيا مى‏برد.8
بى‏حيايى، زن را با همه ارزش والاى ذاتى‏اش، ابزارى براى سودجويان مى‏سازد و غرور زنانه‏شان را که بخش جدا ناشدنى از شخصيت زنانگى آنان است، خواهد شکست.
با نگاهى گذرا به مباحث پيش گفته، مى‏توان مهم‏ترين عوامل بى‏حجابى را در محورهاى زير جست‏وجو کرد.

1. ضعف ايمان

عمل به آموزه‏هاى الهى، جز در پرتو ايمان و آگاهى ميسر نخواهد شد. بنابراين، کسانى که در اعتقاد به خداوند و ضرورت دستورات دينى ترديد دارند و قلب آنها در ايمان به خداوند و محاسبه روز جزا، به مقام اطمينان نرسيده است، در عمل به دستورهاى الهى نيز تسامح مى‏ورزند. اين افراد که به ضرورت حجاب ـ آن‏گونه که بايد و شايد ـ پى نبرده‏اند، در پاى‏بندى به آن نيز از خود ضعف و سستى نشان مى‏دهند.

2. هوس‏رانى

برخى زنان براى اقناع ميل به خودنمايي، به تنوع پوشش، آرايش و زينت بسيار اهميت مى‏دهند و بهترين اوقات خود را به حضور در محيط هاى تجارتى و تفريحى و مهمانى‏هاى مفسده‏انگيز مى‏گذرانند. اين دسته از بانوان، بدون تفکر و تعقّل و مانند اشياى بى‏اراده به کارهايى دست مى‏زنند که هيچ‏گونه فايده‏اى براى آنها ندارد و از اين رهگذر، آسيب‏هاى جدى متوجه آنان مى‏شود.

3. جلب توجه ديگران

آدمى مى‏خواهد در جامعه، جايگاه ويژه‏اى داشته باشد که چنين جايگاهى گاه به‏صورت حقيقى و گاه به‏صورت مجازى و کاذب به‏دست مى‏آيد. جايگاه حقيقى را با دانش و فضايل اخلاقى مى‏توان به‏دست آورد، ولى برخى زنان که از چنين ارزش‏هايى محروم هستند، با نمايش زيبايى‏ها و جاذبه‏هاى طبيعى زنانگى خود به‏دنبال جلب توجه ديگران هستند و مى‏کوشند کمبودهاى کمالى خود را از اين راه جبران کنند، غافل از اينکه بى‏حجابى، تنها توجه بيماردلان را به زن جلب مى‏کند که خود، کمترين اعتبارى ندارند.

4. دگر آزارى

بعضى از زنان که عقده دگرآزارى دارند، با خودآرايى مى‏کوشند تمايلات مردان را برانگيزند، ولى بى‏پاسخ بگذارند. اين حرکت، مردان را حريص مى‏سازد و در مقابل، زنان ساديسمى از اين حرکت خود لذت مى‏برند.

5. غرب‏زدگى

يکى از مشکلات ديرينه جوامع اسلامي، پيروى کورکورانه و بدون تفکر و تحليل آنان از غرب است. آنها توجه ندارند که اگر غرب به ارزش‏هاى انسانى زن مى‏انديشيد، هرگز به برهنگى و استفاده ابزارى از او فکر نمى‏کرد. او را به‏عنوان موجودى معرفي نمي کرد که مى‏تواند مرد را ارضا کند و اگر نتواند از عهده اين وظيفه برآيد، به سرعت مطرود شود. ازاين‏رو، زن براى ايفاى نقش ياد شده و حفظ بقاى خود، با قدرت تمام، به آرايش و خودنمايى سرگرم شده است تا توجه مردان را به سوى خود جلب کند. زنان با اين گرايش، به‏گونه‏اى سردرگم شده‏اند چراکه خود به دنبال شکارچيان خويش مى‏دوند تا طعمه آنان گردند.
اين در حالى است که زن مسلمان، ارزشمندتر و والاتر از آن است که به‏دنبال سلوک غربى باشد و از زن غربى، که از ماهيت انسانى خود تهى شده است، الگو بردارى کند.

6. پل زدن به ازدواج

برخى دختران، بدلباسى و خودنمايى خود را پلى براى رسيدن به ازدواج مى‏پندارند. آنان گمان مى‏کنند با بيرون ريختن مو از زير روسرى، پوشيدن لباس‏هاى زننده، آرايش‏هاى ناپسند و نشان دادن زيبايى‏هاى زنانه خود مى‏توانند جوانان را به خود جذب کنند. اينان از اين نکته غافلند که جوانان با همه اقبال و خوش‏رويى‏هايى که با ايشان داشته باشند، در پى ازدواج با آنان نخواهند بود. غالب جوانان در پى آنند که دخترى را براى همسرى خود برگزينند که طرح دوستى با جوان ديگرى را در پرونده خود نداشته باشد. جوانان بى‏تقوا، از دختران خودنما، براى لذت‏هاى زودگذر استقبال مى‏کنند. در حقيقت، اين دختران در چشم‏ها جاى دارند، نه در دل‏ها. بنابراين، بدحجابى و ظاهرسازى، چشم‏انداز مناسبى براى ازدواج نيست و اگر هم ازدواجى به‏خاطر جاذبه‏هاى جنسى صورت پذيرد، بنيان محکمى نخواهد داشت.

7. فخرفروشى

يکى ديگر از ريشه‏هاى خودنمايى، فخرفروشى است. بعضى از زنان دوست دارند ديگران، رفاه مالى آنان را ببينند. بدين منظور، لباس‏هاى فاخر مى‏پوشند و ارزش خود را در طلا و جواهرات مى‏جويند. اينان از جديدترين و شيک‏ترين لباس‏ها و جواهرات بهره مى‏گيرند و مى‏کوشند تا خود را برتر از ديگران نشان دهند و اندوخته‏هاى مالى خود را به رخ ديگران بکشند و به اين عمل افتخار مي کنند. نخوت، غرور و فخرفروشى، در رفتار آنان موج مى‏زند و براى خود جايگاه ويژه‏اى قائلند.
زنان و دختران، اگر در دايره عقل و شرع حرکت نکنند، طبيعت آنان خواهان ظاهرسازى و جلوه‏گرى جسمانى است.


انتهای پیام
Share:
Tags: